چاپارخانه

وبلاگ روستای چاپارخانه

۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «Rice» ثبت شده است

رنج‌ها و مهربانی‌های بانوی شالی‌زارهای گیلان

گزارش: محدثه مهدوی-خبرنگار ایسنا گیلان: ای شالیکار گیلانی بر دستان پینه بسته‌ات بوسه می‌زنم تو که با مهرخود، برنج را در دامان پرمهرت پرورش می‌دهی و این یکی از نشانه‌هایی است که دیار من گیلان را به سرزمین سبز معروف کرده است.

یکی از  همین روزهای بهاری که مسافر جاده‌های دیارم بودم و همزمان نوای خوش «گل پامچال،گل پامچال، بیرون بیا- فصل بهاره، عزیز موقع کاره- شکوفاهان، غنچه وا کنید، غنچه وا کنید- بلبل سر داره؛ بلبل سر داره- بیا دل بیقراره، بیا فصل بهاره و ...» در حال پخش بود و به حق جنب‌وجوش زنان شالیکار گیلانی را به سینمایی زنده تبدیل کرده بود لذا مصمم می‌شوم تا راویگر این قصه شوم ...

کلاه حصیری‌ات را بالاتر می‌دهی، با دست‌های گِل آلودت عرق پیشانی‌ات را پاک می‌کنی و خطی از گل جایش می‌نشانی. با لبخند می‌گویی:«دست‌های تو این کاره نیست. برای نوشتن خوب است. حالا که دیدی، هنوز که عرق بدنت و گٍل دست و پایت خشک نشده برو و قصه‌ات را بنویس.»
قلم به دست می‌گیرم و می‌نویسم تا بگویم، از رنج‌هایت بی‌خبر نیستم. از گالش‌های زنانه‌ات که هربار قدم‌هایت را تا دل آب و گٍل بدرقه می‌کند و کنار مزرعه می‌ماند. از روزهایی که می‌روی تا با آب و زمین و باد و آفتاب یکی شوی و حاصل این کیمیا گری‌ات با رنج، «برنج» در بشقاب‌های ما می‌شود.
زن مهربان روستا، من می‌شناسمت. آنگاه که چادرت را محکم به کمر می‌بندی و مؤمنانه به دشت رنج و زحمت، پا می‌گذاری. می‌روی و قامتت را می‌شکنی و نمازهایت را در آب می‌خوانی و حرف‌ها می‌زنی با دانه‌هایی که قرار است زمین خالی را سبزه‌زار کنند. بانوی شالیزارهای شمال، از رنج‌ها و مهربانی‌هایت باخبرم. از دستانت که در جوانی پیر شده‌اند و از رؤیاهایت که سال‌هاست چشم به آمدن تابستان دوخته‌اند. من، تو را می‌شناسم و از زمزمه‌های شیرینت با لاک‌پشت‌ها، مورچه‌ها، زالوها و قورباغه‌ها باخبرم. از ایمانی که هر روز با خود به شالیزار سرازیر می‌کنی.
من لبخند هر باره‌ات را به آواز قورباغه‌ها و جیرجیرک‌ها دیده‌ام. دیده‌ام که چگونه در گوش زمین، لالایی می‌خوانی و می‌کاری. من هر بار نوازش‌هایت را روی سر ساقه‌های ترد شالی دیده‌ام و می‌دانم که بانوی آرام شالیزارهای سبز شمالی. حتی وقتی پابرهنه از مرزهای شالیزار می‌گذری تا کمی آب بنوشی و بنشینی، پینه‌های سرخ و متورم دستانت را دیده‌ام. من این دستان خسته و گل آلود را خوب می‌شناسم که چگونه زمینی سیاه و متروک را به تابلوی نقاشی بدل می‌کنند که سبز سبز است، سبزتر از زندگی.

دیده‌ام که چگونه تا می‌شوی و با چشمانی تب‌دار،گل را می‌شکافی و ساقه‌های بلند باورت را در زمینی برهنه نشا می‌کنی و با دم و بازدم شالیزار، عطر ساقه‌های برنج می‌گیری و با آواز پرنده‌های آسمان درهم می‌آمیزی. بانوی شالیکار! من سال‌هاست که می‌دانم بسم‌الله‌‌های توست که خوشه‌های سبز را، طلایی می‌کند و این همه عطر به مزرعه می‌پاشد. پس ببخش اگر گاهی نمی‌شود خوبی‌هایت را به اندازه خودت،خوب نوشت.

توم بیجار گرفتن

آغاز توم‌ بیجار* گرفتن در روستای چاپارخانه.

کشاورزان روستای چاپارخانه که نهر خود را در نیمه دوم اسفند آب انداخته بودند با سلام و صلوات به داخل توم بیجار بردند تا با دوهفته تیمارداری آن را برای نشاء برنج آماده کنند.

توم بیجار

وبلاگ روستای چاپارخانه آغاز کشت و کار کشاورزی را به همه کشاورزان خداقوت گفته و برای تمامی برنج کاران آرزوی شادکامی و تندرستی می‌نماید.

توم بیجار

* توم بیجار قطعه‌ی کوچک از شالیزار است که در آن برنج کارند و خزانه کنند تا سپس در جای دیگر نشا کنند. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). این اسم مرکب از دو واژه بدین معناست

توم: تخم سبزه‌ی نورسته و انبوه برنج جهت نشا کردن در شالیزارها

بیجار: محل زراعت برنج، شالیزار

اطلاعیه تعرفه زراعت برنج بخش خمام

اطلاعیه تعرفه زراعت برنج بخش خمام

تعرفه زراعت برنج بخش خمام

گزینه       |      حق بیمه سهم کشاورز      |      پرداختی دولت      |      حداکثر تعهد بیمه‌گر


یک               ۶۸۰۴۰۰ ریال                  ۳۰۵۰۰۰۰  ریال               ۱۲۰۰۰۰۰۰ ریال

دو               ۳۰۲۴۰۰۰ ریال                  ۵۵۵۰۰۰۰ ریال              ۲۸۰۰۰۰۰۰  ریال

سه             ۴۵۳۶۰۰۰ ریال                  ۸۲۶۰۰۰۰ ریال              ۴۲۰۰۰۰۰۰  ریال

چهار            ۶۰۴۸۰۰۰ ریال                 ۱۱۰۱۰۰۰۰ریال               ۵۶۰۰۰۰۰۰  ریال

منظره‌ای از شالیزارهای چاپارخانه در فصل زمستان

شالیزار در زمستان

آشنایی با مروج برنج هاشمی

یوسف هاشمی
یوسف هاشمی شالیکار ۶۶ ساله اهل روستای چاپارخانه است که ۲۹ سال پیش رقم برنجی مرغوب را در شالیزار خود شناسایی و سپس نسبت به ازدیاد تخم آن اقدام کرد و بعدها نام خود را برای این گونه برنج انتخاب کرد. برنج هاشمی،
یوسف هاشمی برای اولین بار با کشف و شناسایی یک خوشه پر محصول در شالیزار خود، پی به رقمی بردد که امروزه میلیون ها خوشه آن در دستان زنان و مردان شالیکار ایرانی دست به دست می چرخد و زینت بخش شالیزارهای سبز کشور شده است.
یوسف هاشمی اولین بار در سال ۱۳۶۴ متوجه یک خوشه برنج دانه درشت در داخل مزرعه سه هکتاری خود شد و این خوشه را از سایر خوشه ها جدا و به عنوان تخم جو برای سال آینده نگهداری کرد.
یوسف هاشمی
وی چهار سال از این خوشه ها به عنوان تخم جدا و نگهداری کرد. وقتی صاحب شالکوبی متوجه شد که این فرد رقمی را به کارخانه می آورد که با بقیه برنج ها فرق می کند و مورد استقبال کشاورزان قرار گرفته، اسم هاشمی بر آن نهادند.
به تدریج آوازه این برنج از روستا به روستای دیگر و سپس در سطح کشور پخش شد و هم اکنون از عمده ترین و پر مصرف ترین برنج های کشور بشمار می رود. شایان ذ کر است اکنون نزدیک به نیمی از شالیزارهای کشور (۲۵۰ هزار هکتار) به کشت این رقم اختصاص دارد.

منابع: [+] و [+]